از بچگی تو مدرسه و خونه تو گوشمون خوندن امنیت آدم دست خودشه، تو رعایت کنی کسی جرات پیدا نمیکنه سمتت بیاد،
4سال تو این ساختمونمونم، حتی یکبار یه آقا جز پدر و داداشام نیومدن خونم،
همه می‌دونن سبک زندگیم چیه،
با آقایون ساختمون سلام علیک ندارم،
دیشب مدیر ساختمونمون درب خونه‌رو زد،
درب نیم‌لا باز کردم نشست صحبت کردن شارژو شما زدی؟
یکم صحبت کرد یهو با نیش باز پرسید چراغ خونه چرا خاموشه؟
گفتم خاموشه دیگه،
بعد یهو دستش آورد بالا تکیه داد دیوار، پیراهن تنش بود دکمه‌هاش باز تموم تنش مشخص شد،
چشمک زد رفیقت چطوره؟
من همینجور که پشمام ازین رفتار ریخته بود گفتم
خوبه سلام داره.
صابخونه‌رو چیکار کردی؟اجاره و پیش رو چقد بالا برد؟
گفتم بالا برد.
خب چقدر بالا برد؟ سنگین کرد؟
انقد هول شدم و ترسیدم گفتم من قرار از اینجا برم...
داشت ادامه میداد گفتم با اجازتون درب بستم و هنوز از دیشب مات این رفتارشم،
چقدر جامعه کثافت و ناامنه.

》Dark Blue Ocean《

@OfficialPersianTwitter